آقای مجتبی اصغری راد _پسر شهید
سال۸۲ به همراه پدر و پدربزرگم و برادرم قصد زیارت کربلای معلی را کردیم .پدر قبول کرد تمام مسیر را خود رانندگی کند .به مرز مهران که رسیدیم پدر همراه ما نیامد ،هر چه اصرار کردیم که می خواهیم شما هم با ما باشید قبول نکردند .به ناچار از او خداحافظی کردیم و او را با آن شرایط جسمانی در مرز تنها گذاشتیم.بعد ها نیز دلیل نیامدنش را جویا شدیم ولی پدر در جواب چیزی نمی گفت. ولی در چشمان پدر میتوانستیم بخوانیم ایشان بخاطر دوستان شهیدشان که نتوانسته بودند به کربلا سفر کنند خود نیز به این سفر نیامدند.