هیچ وقت با پدربه علت اینکه همیشه جبهه بودسفرنرفته بودم،یک بارپدرم برای پیگیری ترکشی که به مشهد آمدند و من هم همراه ایشان آمدم، درمشهد بعد ازخریدن سوغاتی برای خواهر و برادرهایم، شب در مسافرخانه ای بودیم که ازپشت بام گنبد امام رضا(ع) ارتباط برقرار می کرد، این نگاه ملتمسانه بابا هیچ وقت از یادم نمی رود، این نگاه مثل آن نگاهی بودکه من آخرین بارپشت سربابا داشتم؛ زمانی که ازطبقه ی پنجم خانه های سازمانی داشتم رفتن بابا رانگاه می کردم.